دل یا دلیل؟

ساخت وبلاگ
از همه چیاز زندگی مشترکماز کارماز مامانم از شوهرم از اعضای فامیلاز خانوادماز جنگاز کشورماز هرچیزی ک‌اطرافمهاز مدیرماز حقوقماز دلاراز خونموناز صبح ساعت ۹از همه چیحتی خودم...از همه چیز متنفرمبجز بچه م‌. + نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 2:7 توسط زی زی گولو  |  دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:36

سوینم

اولین بهار زندگیت مبارکم باشه مامانی

انشالله بترکونیم سه تایی

عاشقتم و ناراحتم که هیچی ازین روزا یادت نمیمونه..

+ نوشته شده در جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 3:50 توسط زی زی گولو  | 

دل یا دلیل؟...
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 7 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 4:49

نوروز با وجود دخترم قشنگترین بود حتی با اینکه روز اول عید عزیزجون روی سرامیکا زمین خورد و خابید خونهنوبتی خاله ها و مامانم ازش مراقبت کردن ..کل عید جایی نرفتیم فقط از این خونه ب اون خونه چرخیدیم و مهمونب و بخور ک بخورار لحاظ روحی هنوز امادگی برگستن ب سر کارو ندارم + نوشته شده در شنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 3:44 توسط زی زی گولو  |  دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 7 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 4:49

بنظرم اون ی ماه خیلی تاثیرگزار بود و بهم کمک‌زیادی کردشوهرم وقتی خودمون هستیمو مامانم نیست رفتاراش بهتزه.فعلا خوبیم ..جز وقتایی ک من سمی میشم...ینی بنظرم اون داره تلاش میکنه ک‌با من کنار بیاد و منم گه گهداری یهو موتور میسوزونم و دهنمو وا میکتم و چدت و پرت میگمبعدش پشیمون میشم ولی پشیمونی چ فایده.کارم یکم اذیته..ینی هم بچه و هم کار بهم داره فشار میاره‌‌حس میکنم بچم اذیت میشهنمیدونم توی این اوضاع مملکت اگر بیکار شم انتخاب درستی کردم یا اگر ادامه بدم؟؟؟دلم میخاد از تک تک لحظات بچم ..لذت ببرم...بهش خوب نگاه کنم...براش ریاد وقت بزارم ولی روزی ۸ ساعت و حتی ببشتر دا م کار میکنم..مابقی روز هم تمیز کاری و نطافت و اشپزخونه ...واقعا زمان کمی برای بچم میمونه.خدایا ی نگاهی ب همه ی چشم انتظارا از جمله شبدا و سمانه بنداز.دلشونو شاد کن..با اشک برات نوشتم ..اگر صلاحه دلشونو خوشحال کن.امیدوارم هرکسی ک‌چشم انتطار بتونه این حس عشق وصف نشدنی ب فرزند و تجربه کنه...انقدر بزرگه ک نه دیگه مادر برات مهمه نه همسر...همه ی وجودت اون فدزنده.خدایا ممنونم از لطفت..خدایا مرسی ک هرچی ک خواستمو بهم دادی‌.‌تو چطوری انقدر خوبی؟؟آها راستی خدایا ...بچم خوب شیر نمیخوره توی بیداری شیر نمیخوره...بی زحمت ازین بابت ی کمکی بکن دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 14:11

سوین مامان ..مامان شدن خیلی خاصهواقعا عحیبه... میرم تو سایت فقط دنبال لباس برای توام ..میرم بیرون فقط دنبال خنزر پنظر برای توام..انقدر حس عجیبیه...میخوای دنیا نباشه فقط بچه ت باشه...میترسم...ک کم نگاهت کرده باشمکم بوسیده باشمتکم بقلت کرده باشمو‌زود از توان افتاده باشم‌دوستت دارم ولی.زیاد‌ + نوشته شده در شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 2:9 توسط زی زی گولو  |  دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 14:11

این تغییراتی ک رخ دادن خیلی عجیبن... حس و حال عجیبی دارم دل یا دلیل؟...
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 12:39

ابن جند روز تعطیلی اومد شمال.وقتی راه افتاا بهش گفتم پوشک‌سایز ۳ بخره و داخل پرانتز براش نوشتم اقتصادی نخرتا اومد دیدم دقیقت اقتصادیشو خریده...با کادر زرد ب چ بزرگی نوشته شده بود اقتصادی...از همون اول دعوامون شد...تا همزن الانداره خابم میبره مبام باز مبنویسن + نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 1:54 توسط زی زی گولو  |  دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 12:39

سوین مامان ...خیلی تخسی...امروز واقعا اذیتم کردی... من تمام دورانی ک توی شکمم بودی کار کردم و فقط دوروز قبل از اینکه ب دنیا بیای دیگه کار نکردم تا ۲۵ روز بعد.بعد از ۲۵ روز دوباره برگشتم سرکار‌.از خونه کار میکنم...امروز از صبح بیدار شدی و اذیتم کردی ...توقع داشتی همش توی بقلم باشی...تا میزاشتمت پایین گریه میکردی...کارمم زیاد بود مامانی ... دلار بالا و پایین میشه و ما ام فروشگاه اینترنتی ایم قیمتا تغییر میکنه باید درستشون کنیم..وای دختر ... گهگهداری نگاهت میکنم ...میگم خدایا این توی دل من بوده؟؟؟چقدر نازی ماشااله...واقعا زیبایی...نه ک‌سوسکه ب بچه ش بگه قربون دست و پای بلوریت هاا...نه ...واقعا قشنگی.‌‌وسایلمونو واسه شمال رفتن جمع کردم...امروز بابات ازم پرسید چطوری..گفتم سوین توی بقلمه دارم کار میکنم و هنوز ناهار نخوردم...ساعت ۳ و نیم بود..کفت دارم میام...ساعت ۵ ونیم اومد...درست وقتی ک کارم‌تموم شده بود..‌دیگه اومدنش مگه اصلا کمک محسوب میشد؟؟ ناهارمو ساعت ۵ با گریه خوردم ...با گریه و فشار عصبی....کم اوردم سوین...مراقبت از تو و همزمان کار خونه و کار بیرون...خیلی بیشتر از حد توانمه..‌مراقبت از تورو نمیخام ب کسی دیگه ای بسپارم و کار بیرونمم نمیخام از دست بدم..استقلالمه..‌خدا کمکم کنه ک‌این دوران سخت تموم شه.من تمام تلاشمو میکنم ک‌برای تو کم‌نزارم عمرم.تو تماممممممم اون چیزی هستی ک دارم...تمام ثمره ی این چند سال اخیرم تویی...هیچ چیز دیگه ای ندارم ...ذاتا مادیات مهم نیس ...ولی نگاه کنی ارزشمند ترین داراییم الان تویی.خدا مارو برای هم حفظ کنه..ی دنیا عاشقتم + نوشته شده در سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 3:9 توسط زی زی گولو  |  دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 14:54

حدود ۱۰ ..۱۵ روزه ک شمالم ..اخر هفته ها میم میاد و میره باز تهران.دلم براش تنگ‌شده...دل اونم ..ینی اینطوری میگه ...نمیدونم راست و دروغشو.هر بار ک‌بهم میگه دلم تنگ‌ شده... یاد کاراش میوقتم و دلتنگیم‌از یین میزه..‌حس دوگانه ای دارم. وجودم دیگه پر از عشق نیس...مقداریشو خشم‌و کینه و نفرت پر کرده + نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 0:27 توسط زی زی گولو  |  دل یا دلیل؟...ادامه مطلب
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 14:54

وجود و حضور بچم باعث شده بتونم این پنجشنبع حمعه های همیشه ناخوش و تحمل کنم...تنها چیز خوب این روزا وجود بچمه...از خدا ممنونم.

دخترم هرکاری میکنم برات.

+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم دی ۱۴۰۲ ساعت 3:42 توسط زی زی گولو  | 

دل یا دلیل؟...
ما را در سایت دل یا دلیل؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zizi-goolooo بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 21:17